سفارش تبلیغ
صبا ویژن



شر و ور های قشنگ - آسمان سرخ






درباره آسمان سرخ
شر و ور های قشنگ - آسمان سرخ
محمدمعین صادقی راد
ظلمت شب زمین را دربر گرفته ؛ برای رسیدن به سپیدی صبح ، آسمان دلت را سرخ کن ... *** آسمان سرخ وب نوشته های محمد معین صادقی راد ***

روزگار می رود و حرف ها می ماند!
عکس شهدا دیدن وعکس شهدا رفتارکردن
کتاب ! جویباری دائمی و در جریان
شهید سید هبت الله فرج الهی
4 خرداد، روز مقاومت دزفول
362روز در سفر (اعتکاف)
شر و ور های قشنگ
اصول خاطره نویسی
کربلا نوشت
یک عکس و چند کلمه
پیامک های انتظار
پیامک های ناشناس
مستند
برای رفقا !


آمار بازدید
بازدید کل :331838
بازدید امروز : 51
 RSS 

   

ـ  او بود که سیرک مصری ها را آتش زد . من و یکی دوتا از بچه ها هم همراهش بودیم .
بازپرس ـ  برای چه سیرک را آتش زدید ؟
ـ  به خاطر نمایش های آنها  ، به خاطر زنانی که با لباس نامناسب روی صحنه می آمدند و می رقصیدند . نقشه ی کار را حسین کشید . چند بار رفت آمد و محل را شناسایی کرد ، آخرش هم گفت باید سر ظهر این کار را بکنیم تا کی توی سیرک نباشد . ما اولش نمی دانستیم آنجا چه خبر است . سرمان به کار های خودمان گرم بود . اهل سیرک رفتن نبودیم .اما وقتی فهمیدیم جوان ها دسته به دسته آنجا می روند ، تازه موضوع را فهمیدیم.
بازپرس ـ گفتی اسسمش چه بود ؟
ـ  سید حسن علم الهدی  (1)

***
میخواستم این روز ها بروم هویزه . زیارت سید حسین . گفتند قرار است کنسرتی برگزار شود (شما بخوانید "محفل خوانندگی") . من هم که کشته مرده موسیقی ، سید حسین را بی خیال شدم و رفتم پیگیر تهیه بلیت . دنبال این بودم که چه کسی را دعوت کرده اند؟ طولی نکشید که جوابم را گرفتم ،  تبلیغات چشم گیر نشان از حضور آقا احسان را می داد . در فکر این بودم که این دو چه تناسبی می توانند داشته باشند که چشمم به قیمت بلیت افتاد . چهل هزار تومان ناقابل ، که یاد آور یک قلم از آجیل های سفره ی هفت سین بود ...
خلاصه به این نتیجه رسیدم که باید از خیر خواجه و سید گذشت . هر کدام را که می گرفتم در قبالش از دین مایه می گذاشتم ؛ دین خودم و دین مردم شهرم .

***
اما موسیقی چیزی نیست که کسی بخواهد به راحتی از کنارش بگذرد . موضوعی که درس خارج رهبرانقلاب را نبز به خود اختصاص داده است .(2)
« موسیقى‌اى که انسان را به بیکارگى و ابتذال و بى‌حالى و واخوردگى از واقعیتهاى زندگى و امثال اینها بکشاند، موسیقىِ حلال نیست؛ موسیقىِ حرام است.موسیقى چنانچه انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، حرام است. موسیقى‌اى که انسان را به گناه و شهوترانى تشویق کند، حرام است؛ از نظر اسلام این است. موسیقى اگر این خصوصیات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آن‌وقت حرام نیست.»(3) « موسیقی متعالی، موسیقی ای است که برای هدف متعالی باشد . اگر چنین باشد، آن وقت می شود موسیقی را پاک و مقدس نامید . آن وقت می شود ما هم مثل غربی ها کنسرتی داشته باشیم(عنوانش را مثلاً " محفل خوانندگی " بگذاریم، تا اصطلاح غربی به کار نبرده باشیم) که مردم اعم از معمولی و متدین  بلیت تهیه کنند و برای شنیدن ساز و آواز شما، به آن محفل بیایند.  » (4)
آنچه که مشخص است امیری بعضی ها موجب شده تا با "امیری" دست در یک کاسه شوند تا به هر بهایی و یا حتی به هر بهانه ای مردم را سرگرم موضوع تازه ای کنند بی آنکه هدفی عالی را در نظر داشته باشند .
خلاصه میخواستم این روز ها بروم هویزه . زیارت سید حسین . گفتند قرار است کنسرتی برگزار شود (شما نخوانید "محفل خوانندگی") . من هم که کشته مرده موسیقی ام، اما کو موسیقی متعالی ؟ کو محفل جوانان متدین انقلابی ؟


پی نوشت :
(1) سه روایت از یک مرد ، نوشته محمدرضا بایرامی، ص 18
(2) منبع خبر +
(3) بیانات مقام معظم رهبری در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان 1377/11/13     (متن کامل +)
(4) بیانات مقام معظم رهبری در بازدید از صداوسیما و در جمع اهالی موسیقی 1375/5/9




نویسنده » محمدمعین صادقی راد » ساعت 3:18 عصر روز یکشنبه 91 اسفند 6

 

من مادر هستم در دزفول

به بهانه ی به روی پرده رفتن "من مادر هستم" در دزفول و با اندکی تاخیر و یک بهانه ی نوی دیگر، دیدار مولا با انشاالله عماریون سینمایی اش :

هر چه باشد گه گاهی به سرمان میزند که ما هم سری به سینما بزنیم . حالا به هر دلیل بی دلیلی . درست مانند بعضی از این کسانی که صندلی های ردیف های پایین تر را  پرکرده بودند و با ریز خندیدن هایشان نمی گذاشتند "تاثیر" فیلم را ببینیم . البته چرا خودمان را بلانسبت خر کنیم! خب شاید تاثیر فیلم همین بوده،  قرار نیست که همیشه در اعماق فیلم غوطه ور شد  و خود را به دست کارگردان عارف فیلم سپرد و شهود کرد !

هر چه باشد با رفقا دل به دریا زدیم و پیگیر فیلم روی پرده، که از خوش اقبالی "من مادر هستم" نصیبمان شد و رهسپار مجتمع فرهنگی دزفول شدیم . فیلم الحق قوی و جذاب بود، از هر نوع جذبه ای.  واقعا تمام سوراخ سنبه های روح آدمی را پر می کرد . از معصومیت اولش گرفته تا  روحانیت آخرش !
اما هرچه باشد نمیشود که فقط تعریف و تمجید کرد! انگار آدمی تا نق نزند روزش به شب نمی رسد . این شد که دست به نوشتن این نوشتار زدم. نوشته ای در ضایعه ای (شما بخوانید ضایع بازی) که مسئولین فرهنگی آن مشغول ده بیست سی چهل... هستند . ارزشی هایشان مانده اند که صد به چه کسی می رسد تا تمام کاسه کوزه هایشان را سر آن بشکنند و ارزشی های آن طرفیشان مشغول تر از همیشه که این بار قرعه به نام چه کسی می افتد تا کاسه اشان را زیر نیم کاسه اش پنهان کنند !

هر چه باشد نمی شود درست وسط بحث فرهنگی - همانکه آقا فرمودند حاضرم جانم را برایش بدهم- وارد بحث سیاسی و باند بازی شد ، قرار شد که کسی پیدا شود و این زخم را باند پیچی کند نه اینکه ..  اووووو ه بگذریم قرار شد بحثمان فرهنگی باشد ! فقط ِ فقط !

هرچه باشد فرقی میان دزفول(که دار المومنین را یدک می کشد) با تهران و طهران (که هرطور بنویسی اش بار معنایی خودش را دارد) هست . واقعا در عجبم چه فرایندی کار را به اینجا می کشاند که "من مادر هستم" با آن همه جار و جنجال قبل و بعدش درست 750کیلومتر را گز می کند و می آید در یک روستای متمدن و بر پرده سینمایش خود نمایی می کند ؟! و از آن طرف مردمان پاک و ساده ، خسته  و کوفته از دست کداخدا ( جمع کدخدا = کدخدا ها !) می آیند هنر اسلامی (!) ببینند و ...

هر چه باشد باید یک مخاطب شناسی ای کرد . حتی اگر مبتلا به مردم دزفول هم باشد ، آنقدر از تکیه و مسجدِ  گوشه و کنار این شهر، بانگ حق به گوش و جان مردم میرسد که بعید می دانم به این نحو لازم باشد آنها را از چنین امری نهی کرد . تا کی دید حداقلی؟ مگر وقتی شکایت جوانی را پیش پیغمبر رحمت بردند،  ایشان نفرمود نماز می خواند ؟ و گفتند آری فرمود در هنگام نماز پشیمان میشود و بر میگردد . آیا نیاز است که تا این حد قبح گناه نشان داده شود، هنوز فطرت این مردم آنقدر کدر نشده ، با فرض کدر شدن هم آنقدر مشکلات اقتصادی بزرگ و کوچک دارند که اصلا به فکرشان نمی رسد چنین مسائلی هم وجود دارد و میتوانند خود را سرگرم آن کنند . ما که در این فیلم ندیدیم یکی(حتی از دور !) بیاید و از  فقر داد بزند . ماشاالله همه دستشان به همه چیز  و همه جایشان میرسید !!

هر چه باشد نمایش قبح گناه هم حدی دارد . نهایتش باید تا آنجا باشد که آدم (ببخشد) اوقش بگیرد. نه اینکه کلا ریخته شود ! 

سرتان را درد نیاورم (می ترسم فشار به سرتان بیاید و مثل ما بزند به سرتان و بخواهید بروید سینما) اطاله ی کلام نمی کنم مخلص کلام :
خواستم بگویم هرچه باشد بعضی ها کاره ای هستند مبادا بیایند مثل ما بگویند هرچه باشد بگذار باشد و بگذرند ...

 

 

بعد نوشت :

از آنجا که برای اکثر دوستانی که از اخبار و محتوای فیلم اطلاعی نداشته اند ، شبهه ایجاد شده که این متن پر از استعاره و کنایه در جهت تایید است یا در جهت رد نظر صریح خود را بیان می کنم :

این فیلم اصلا مناسب اکران در دزفول نبود و با فرض مثبت بودن محتوای کلی فیلم باید گفت که آفات آن بیش از ثمرات اندک آن است ، که آن قلیل ثمرات احتمالی نیز عائد گروه بسیار کمی از مردم خواهد بود. می توانید نیم نگاهی نیز به نظرات این پست بی اندازید. با تشکر

 



نویسنده » محمدمعین صادقی راد » ساعت 9:22 عصر روز چهارشنبه 91 اسفند 2

در آداب بوییدن گل

داشتم هدایه می خواندم ، مبحث مفعول معه را ، تمام که شد ، تشنه ام شد ؛ به قصد نوشیدن آب  به سمت حیاط رفتم و چقدر گوارا بود آب . پس از حمد خدا بازگشتم .
در بین مسیر آبخوری تا حجره گلی بود که قصد کرده بودم در راه بازگشت او را ببویم .
...
چند نفر از بچه ها بحث می کردند ، بحث بی ارزشی بود ! نه ، بی ارزش نبود ولی مهم هم نبود ، حداقل آنقدر مهم نبود که صدا بالا برود ، لا اقل بحث درسی و علمی نیز نبود ...
هرچه بود بحث بود و این چیزی است در اینجا رایج !
توجهم به آنها معطوف شد ... دستگیره را پایین آوردم ... در باز شد ... وارد حجره شدم !
هنوز هم او معطر است . هرچند که نبوییدمش ولی قسم می خورم که ببویمش .
و اکنون بر من استغفار دیگری نیز واجب است
خدایا ببخش مرا که زیبایی هایت را ندیدم و در بوییدن او شریک قائل شدم .

- - - - -

در آداب بوییدن گل آمده است :
از امام صادق (ع) و در حدیث معتبر از پیامبر رحمت (ص) منقول است که هرگاه به گلی رسیدید ، او را ببویید و بر دیده ها بگذارید که آن از بهشت آمده است و همچنین مالک جهنی روایت نموده که گلی به حضرت صادق (ع) دادم ، ایشان گرفتند و بوییدند و بر هر دو دیده گذاشتند و سپس فرمودند : هر کس گلی را بگیرد و ببوید و بر دیده ها بگذارد و بگوید « اللهم صل علی محمد و آل محمد » هنوز گل را رها نکرده باشد  که گناهانش آمرزیده شود . 
             حلیه المتقین / علامه مجلسی / فصل 12 در آداب بوییدن گل 

 

ته نوشت : گل های زیادی را هنوز نبوییدم ، مدتی نیستم میروم که بجویم و ببویم و ...



نویسنده » محمدمعین صادقی راد » ساعت 2:59 عصر روز دوشنبه 90 دی 26

ببخشید عمو مگه من زندانیم که آزادم کنن ؟

  
کی گفته که من اسیرم ؟
 از این مزخرفات تعجب می کنم !!!
اصلا من اسیرم یا شما ؟
کجای دنیا اینقدر به من بها میدن ؟
شما میدونی چقدر برای مسائل زنان در کشورهای ما خرج می کنن؟ این نشونه ی بها دادن به زن هست !
اسارت برای من معنی نداره ، من آزاد آزادم .
هر جور که بخوام می تونم آرایش کنم و هیچ محدودیتی در مورد لوازم آرایشی ندارم . همه برای من مهیا هستند !
حتی کلاس های آموزشی هم دارم و سرمایه گذاری خوبی در این زمینه میشه کرد !
 من با هر کی که بخوام می تونم رفت آمد داشته باشم ، با هر پسر و دختری . هم جنس و ناجنس فرقی نمی کنه ، اختیار دست خودم هست !
فرصت شغلی خیلی خوبی هم دارم ، من آزادانه میتونم مبلغ هر شرکت تجاری که دوست دارم بشم . اصلا خودم می گم که چه جور عکسم رو بزنن روی کالاهاشون که جذابیتش بیشتر بشه !
من کاملا آزادم .
من هیچ محدودیتی تا الآن حس نکردم .
فقط
فقط نمیدون چرا تشنه ام ؟
احساس می کنم که 150 سال آب نخورده ام ...

***
قضیه از اینجا آب می خوره :
ادامه مطلب...


نویسنده » محمدمعین صادقی راد » ساعت 11:54 صبح روز سه شنبه 90 خرداد 10

ای مزدوران   ای مزدوران     ای مزدوران

 

ای مزدوران !

نگویید راه های غزه را بسته ایم .

فریاد های ما به راحتی از سد شما عبور کرده اند  و بر قلب مردم غزه نشسته اند  .

مشت های گره کرده ی ما سد شما را شکسته اند و قوت پاهای غزه شده اند .

اشک های مادرانه ی ما سد شما را سوراخ کرده اند و به سوی این سرزمین مقدس روانه هستند .

دعا های ما هر روز از سد شما عبور می کنند و شما نمی فهمید .

 

 

                         نگویید بر غزه سد زده ایم

                                  نگویید غزه را محاصره کرده ایم

                                           نگویید راه های غزه را بسته ایم 

                                                       

                                                   شما راه فرار را بر خود بسته اید .

 

 

بدانید !

بدانید بند کفش هایمان باز است و مشت هایمان بسته

و همین کافی است برای ترساندن و نابودی شما .

 

 

 



نویسنده » محمدمعین صادقی راد » ساعت 1:50 عصر روز دوشنبه 87 دی 16

 

تیک تاک تیک تاک ...

حتما صدای تیک تاک ساعت دیواری را شنیده ای . صدایی که در سکوت به خوبی شنیده می شود .

اما در غزه این صدا به گوش نمی رسد .

آنجا دندان ها به هم می خورند  تیک تیک می لرزند .

آنجا تیک تیک،  همان غرش فشنگ هاست .

آنجا غذا ندارند و بغزشان را می خورند .

آنجا ...

تیک تاک ساعت ها فریادی است از قعر زمان .

شصت سال ثانیه ها فریاد کشان رفتند دریغ از کسی که به آنها بها دهد .

 

حال تو با آنها همراه شو :

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر 

 

 



نویسنده » محمدمعین صادقی راد » ساعت 10:25 صبح روز جمعه 87 آذر 22

بسم الله

----------------

 

شصت درصد

احسنت

سه تا

ok

Okay

چی گفتیش ؟

چــــــــی میـــــگیی ؟

...............................

این ها تکه کلام های من بودند !

شما هم حتما تا الآن یک تکه کلام داشتید .

 

اما از این به بعد تکه کلامم این خواهید بود :

 

......................سکوت

 

 

 

 

 



نویسنده » محمدمعین صادقی راد » ساعت 3:46 عصر روز چهارشنبه 87 مهر 3

   1   2      >
هر مطلبی که منبع ندارد،زاییده ی مخیله ام است!
در استفاده از مطالب درج لینک فراموش نشود.

بازسازی قالب: آسمان سرخ