آسمان آبی تر از همیشه است
چند کبوتر را در خود جای داده و به عمق چشمان من فرو می کند
گویی خبر از چیزی دارد ، یک حادثه ، یک کاروان روان
بویی می آید بویی آشنا
کبوتران بر ایوان خانه از آن گفت و گو می کنند
از سرزمینی دور
از خاکهایی خونین
کبوتری می گوید من آنجارا ندیده ام اما پدرم برایم گفته است
از ناله های دخترکی گوشواره به گوش که دیگر گوش پاره ای از ان باقی نمانده بود
از لب های خشکیده ای که ذکر بابا کجایی سیرابشان کرده بود
از سنگ های روان
از خیمه های سوزان
از چشمانی گریان
آری کبوتر ها از کرببلا می گفتند
از سرزمین اشک ناله وخون
از سرزمین نیزه شکسته ها
حال می فهمم که چرا آسمان صاف است
چرا کبوتران در راه اند
آسمان صاف است تا کاری حسینی کند
تا کبتران گم گشته را راهی کند
حسین بود
رفت و ماند
تا برسی و بمانی ...
رفقا این محرم از دستمون نره التماس دعا ...
پ . ن - رفقا توی محرم زیاد به اینترنت و کار های جانبی نچسبید و این فرصت رو غنیمت بشمارید
آسمان سرخ هم تا آخر ماه صفر به روز نمیشه ...